یادداشت های روزانه 4
عشقه من ، پسره من سلام مامی جونم ؛ دلم برات یه ذره شده ، ( همین الان یه تکون حسابی خوردی ؛ یعنی دله تو هم تنگ شده؟؟؟؟؟؟ ) بیست و پنج هفته و پنج روز ...... یه چیزی نزدیک سیزده هفته مونده هیچ وقت تو عمرم اینقدر نگاه تقویم نکرده بودم و جالبه هر بار از اول هفته های باقی مونده رو می شمارم تو این هفته تو کارای جدید می کنی ، ماشالله نه به اون تکون نخوردن هات نه به الانت که دایم داری واسه خودت بازی می کنی سه روز پیش خوابیده بودم و کتاب می خوندم ( این روزا کتابا...
نویسنده :
ملی
13:23